چشمان من نگران نگاهی است

که تو را می جوید

دستان من نگران دستانی است

که تو را می خواند

و تو

وحشیانه آزادی

چشمانت میزبان هزاران لبخند و

کلامت یارای هزارن خسته

تو وحشیانه آزادی

و من زخمی نگاههای میهمانت

تو وحشیانه آزادی

و من خمیده دستان جویایت

دلم برای یاسهای خانه کودکیم

دلم برای مهربانی دستان مادرم می گیرد

و تو لبخند را مهمان اشکهای نریخته ام می کنی

دلم برای هزاران درد می گیرد

سوگند به سپیدی برف

نگاهت را میهمان همیشگی دستانم خواهم کرد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد