I feel I know you
I don't know how
I don't know why
I see you feel fo me
you cried with me
you would died for me
I know I need you
I want you to be free of all the pain
you hold inside
you can not hide
I know you try
to be who you couldn't be
you try to see inside of me
and now I'm leaving you
I don't want to go away from you
please try to understand
take my hand
be free all the pain

Anathema
نظرات 3 + ارسال نظر
نیما جمعه 2 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:53 ب.ظ http://nimayee.blogsky.com

صدای سکوتت ترنم حقیقتهاست...همانهایی که تلخ می انگاری. اما پشت این کوچه ها حقیقتی هست به ژرفای آبی آسمان، و همان قدر رویایی...


ممنون از اینکه اومدی پیشم :)

شایان شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:55 ق.ظ http://dowran.blogsky.com

سکوت سرشار از ناگفته هاست..

آدیاباتیک چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:40 ق.ظ http://adiabatic.persianblog.com

نمیدونم شاید دیگه هیچ وقت به وبلاگتون سر نزنم ولی اینو میدونم که از این چند خط شعری که نوشته بودین لذت بردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد