تمام شب گریستم

چه آرام شکستم
چه بی صدا سوختم
و چه آسان فرو ریختم

دل من میگیرد
آه می کشد ,
می میرد

تمام عمر تو را فریاد می کرد
فریاد

و تو،
به پاییز می مانی
بهار را برایت سوزاندم تا بیایی
افسوس, ویرا نم کردی

کنون ویرانه هایم برای تو
آنها را ببر تا باور کنند
که حضورت دورغی بیش نیست





نظرات 3 + ارسال نظر
نیما پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:38 ق.ظ http://nimayee.blogsky.com

تو یه شاعر واقعی هستی!!
اندوهی در پس واژه هایت پرسه می زند... کاش می دانستم... اما احساست شکوهمند است.

.نیما

شاگرد شما پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:08 ب.ظ http://madjid.blogsky.com

عاشقانه تر از مستانه ها و عاشقانه ها است...

سپهر جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:05 ق.ظ http://tanhayeashegh.blogsky.com

سلام .

زیبا ترین و عاشقانه ترین ، عاشقانه ها .


تنهای عاشق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد