تمام حرفهایت سکوت را فریاد می کرد

تو خموش آخرین کلام بودی

و من شیفته اولین نگاه

تو خسته بیراه راه بودی

و من مست طعم شیرین تنت

تو بیدار آخرین ستاره

و من محو پروانه چشمانت

تو چشم به راه بهار

و من زاده گرمای دستانت
دلم در سکوتی پر آشوب می مرد ....

نظرات 2 + ارسال نظر
مرد تنها چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 05:12 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

...ای مست عشق و بهار...
سپاس!

م.ص.ن چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 05:35 ب.ظ http://www.mohammadsn.persianblog.com

سلام :
بلاگت مثل خودت قشنگه p:
امیدوارم که همیشه موفق باشه در تمام مراحل زندگیت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد