« از عشق و شیاطین دیگر » را حتما بخونید کتابی است از « مارکز » واقعا زیبا است.

خیلی تنهام حتی با خودم غریبه ام اما برخلاف همیشه اشکی برای ریختن ندارم مثل دیوانه ای گنگ مبهوت غربتی نامفهوم. شاید هم درگیر جنگهای درونی مابین اخلاقیات و واقعیات زندگی.

نظرات 5 + ارسال نظر
هامون چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 10:39 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

بی شک اگر بخواهی میان اینان زندگی کنی واقعیات چیره خواهند شد...(این کتاب شاهکار نیست!)

کودک ۱۸ ساله چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:03 ب.ظ http://pink-pride.persianblog.com

ببخشید ها ولی اینی که گفتی یعنی همون خود درگیری دیگه نه!؟....شوخی کردم...ولی این حس به خیلی ها ممکنه دست بده...به هر حال موفق باشی.

یونیکو چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:27 ب.ظ http://nkomeyshi.persianblog

خیلی اوقات ما می تونیم توی تنهایی خودمون رو پیدا کنیم و این رو یادت باشه تو سخت ترین و ناب ترین شرایط زندگی همیشه تنهایی چون اون لحظه مال توست و برای تو حواله شده پس مزه مزه اش کن .
امیدوارم موفقه موفق باشی.

هیچکس هیچکس پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 02:51 ق.ظ

با همه این احوال هیچ برون نمی شود از دلم آرزوی او

نیما یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:16 ق.ظ http://nimayee.blogsky.com

شاید اگر گهگاه پرسه ای میان واقعیات بزنی، تنهایی را پر رنگ تر درک کنی. امتحان کن!
اما زیاد قصه نخور... همیشه هست کسی تنهاتر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد