در سرزمین رویا ها راه فراری نیست

آنقدر به استراحت احتیاچ دارم که حاضرم بیمارستان بستری بشم

صدا کن مرا
صدای تو خوب است....


در انتظار این صدا سالها ماندم اما ....اندیشیدن به تنهایی اعتیادم شده که مرا از تنهایی نجات می دهد و هزاران بار می گویم صدا کن مرا صدای تو خوب است اما صدایی نمی آید و من باز هم می گویم صدا کن مرا صدای تو خوب است

سلام

بعضی وقتها تغییرات کوچک باعث تغییرات بزرگتری می شوند. خیلی مهمه که آدم به موقع بتواند این تغییرات را ایجاد کند. حتی اگه شده ظاهری.

این مطلب را وقتی فهمیدم که موهام را کوتاه کردم خیلی عوض شدم خیلی خیلی این تغییر چهره ام روی روحیه ام هم اثر گذاشت. برایم خیلی جالب بود که چطور چنین چیزی امکان دارد؟

این روزها زندگی رنگ دیگری است آسمان نیز هم. آبی است لیک داغ داغ مثل خورشید ابر چشمانم را چنان اشباع می کند که باران نگاهم از قلبم جاری می شود. این روزها مرگ را نزدیک می بینم ( بی دلیل ) و درد را لمس میکنم. درد... درد.... درد... درد را دوست دارم معلم خوبی است... لیک سکوت بس دشوار است.

در تاریکی میان قبرها که راه می روم احساس می کنم کسی نگاه می کند رو می گردانم برقی در آسمان می زند و بعد نم نم باران.... باد می آید گویی کسی به بدرقه می آید... تو می ترسی و من لذت می برم من از تنهایی قبرستان لذت می برم و از نشانه های بودن .... نشانه های بودن او. در همین حوالی کسی هست که مرا می خواند .... کسی می آید... چه وقت؟؟؟ هیچکس جوابی ندارد خسته ام از انتظار همواره خسته ام