خیلی احساس تنهایی می کنم. چرا هیچکس نمی فهمه چقدر تنهام خسته ام دلتنگم؟ دلم می خواهد حرف بزنم اما برای کی؟ وقتی هیچکس برای آدم وقت نداره وقتی همه درگیر کارهای خودشون هستن وقتی همه می خواهند آدم منطقی باشه برای کی می شه حرف زد؟
به کی می شه گفت ۱-۲ ساعت برای من وقت بگذار که پیشت گریه کنم؟ هیچکس وقت نداره. هیچکس حوصله نداره گریه های بی دلیل من را  و دلتنگیها و انتظارهای بی پایان من را ببیند.
شما که می دونید تقریبا تمام نوشته های من پر از تنهایی است انگار هیچ وقت تمومی ندارد می دونین چرا؟ چون هیچ وقت کسی نبوده که حتی یکبار بشینه پای تمام حرفهام. کسی که بشه باهاش حرف زد کسی که بشه بهش اعتماد کرد کسی که وقت داشته باشد کسی بتونه بهم کمک کند و هی نگه صبر کن درست می شه یکی که بگه چرا همیشه کارهای من خراب می شه چرا همیشه همه اتفاقهای بد برای من می افتد بگه اشتباه من کجا ست؟ خیلی دلم گرفته...

پرم از حس غریب غربت
مثل فریاد فرو خفته باد
مثل آرامش سوخته ام
پرم از حس غریب غربت
مثل تنهایی ابر
مثل ویرانی خاک
نظرات 5 + ارسال نظر
محمد جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:53 ق.ظ http://roiaibaron.persianblog.com

نمیدونم چی بگم ..این حس زیاد واسم غریب نیس اما نه انقد!!! راستی نظر خواسته بودی..فکر کنم قدیمی ترین خواننده وبلاگم شما باشی یه بار هم بهتون گفتم همیشه کامنتات منو به فکر وا میداش !!!همیشه روم تاثیر داش ..مرسی که الکی کامنت نمیزاری ...قربانت

من خودم و مسعود جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 04:30 ب.ظ http://3tadoost.blogsky.com

میتونی بی صدا حرف بزنی
میتونی بدون اشک گریه کنی
توی این دنیای مجازی هر چیزی ممکنه !

کسانی که میان اینجا و نوشته هات را میخونن همون کسانی هستن که تو دنبالشون هستی !
شاید هیچ موقع نبینیشون ولی وجود دارن و به حرفای تو گوش میکنن

موفق باشی ...

[ بدون نام ] جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 06:03 ب.ظ

خوشی بدجور زده زیر دلت
چشمهای مغرورت رو که باز کنی میتونی اطرافت رو بهترببینی انسانی که تنهاوغمگین باشه حالی برای نوشتن متنهای زیبا! و شاعرانه! نداره.

سلام
شاید حرفت درست باشه اما همان جوری که خودت نوشتی متنهای من نه شاعرانه است نه زیبا. اگر هم بود این حرف به این معنی است که هر کسی که متن خوبی می نویسه خوشبخت است اما اینهمه نویسنده و شاعر خوب ولی بدبخت توی دنیا چه کار می کنند؟

رامین شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:54 ب.ظ http://smile.persianblog.com

خُب... شاعر میفرماید که «اگرچه هیچ ِ هیچم من، به خود از درد پیچم من... ولی سنگ صبورم من، به من گو هرچه می‌خواهی»... ولی نمیگم شاعر کیه تا آبروش نره P:... دنیای غریبست نازنین... هر کسی کلاه خودشو گرفته که باد نبره... راس میگی... هرکی هرکیه... هیچکی بفکر کس دیگه نیست... هرکی هم که میبینه آدم به نوازش و دلداری احتیاج داره... زودی سوءاستفاده می‌کنه... خیلی سخته تو این دنیا زندگی کردن، نه؟... ولی باز آفرین به خودمون که طاقت آوردیم... حالا که طاقت آوردیم... یعنی می‌تونیم... پس بیا همه چیزو عوض کنیم... اونطور که دلمون میخواد کنیم... اگه نذارن... جلوشون وامیستیم... واسه آینده‌مون... باید پایداری کنیم... یادت باشه... هر کدوم از ما که جا بزنیم... یه نفر از سربازان عشق میمیره و یه نفر سرباز نفرت متولد میشه... ما بچه‌های عشقیم، مگه نه؟... بیا عاشق باشیم همیشه... باورت نمیشه که در اوج ناباوری چطوری به چشم خودم دیدم که همه چیز عوض شد... اگه میدیدی، شاخ درمیاوردی... به هر حال اگه تمام دنیا هم باهات نباشن، من باهاتم... پس غصه نخور... حال این دنیا رو میگیریم دونفری (;...

رامین یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:48 ق.ظ http://smile.persianblog.com

امروز آسمان آبیست... صاف و آفتابی... کاش تکه‌ای ابر در آسمان بود... تا تسخیرش کنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد