.....و باز هم شروع زندگی تکراری من
در این وادی هیچ مهری جا ندارد

از خودم بدم می یاد
از تو هم همینطور

از اینهمه حساسیت از اینهمه نازک نارنجی بودن خودم بدم می یاد
از اینکه تو نمی تونی حساسیت من رو درک کنی بدم می یاد
از اینکه دارم عاشقت می شم بدم می یاد
این حس، از این تغییر بدم می یاد
از اینکه حرف نمی زنی بدم می یاد
از اینکه اینقدر لجبازی بدم می یاد
از اینکه اینهمه صادقی بدم می یاد
از اینکه نمی تونم کاری کنم بدم می یاد

از اینکه به لجبازیهات عادت کردم بدم می یاد
از اینکه بخاطر سکوتت تحسینت می کنم بدم می یاد
از اینکه همیشه تو درست می گی بدم می یاد
از اینکه عاشق صادقتتم بدم می یاد