نگاه کن…آنجا ....آن منم
که موهایم پریشان دست باد است
و آزادانه می خندم، سر مست از شادی بی هیچ ترس
بی هیچ بغضی که نفسم را تهدید کند
آن منم که میان باد و آب هیچ غمی را نمی بینم
و تمام انتظارم در لحظه آمدن تو آب می شود....
می بینی زندگی چقدر شیرین است...
می گویی بیدار شو... نمی خواهم
اینجا حتی باد هم موهایم را نوازش نمی کند
و شیرینی هر لبخند در شوری اشکهایم غرق می شود
می گویی ...صبر کن... صبر
دیگر تاب ماندم نیست
تای بودنم نیز هم....
چشمانم را می بندم
باز هم آب و باد ولبخند و تو
که از دور دست می آیی...
چه شیرین است دقایقی که در رویا غرق می شوم

نظرات 3 + ارسال نظر
استاد چرندی چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 12:02 ب.ظ http://ww.charand.net

سلام به دوست قدیمی ؛ ما رو یادتون رفته انگاری ! به حمایت شما احتیاج داریم تشریف بیارید تا چرند و پرند مثل قدیم بشه !

هامون پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:21 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

اری اری... از انروست که مرگ ـ بهترین رویاها ـ را می پرستم. هی! خدا خدا می کنم که اینان ـ درد باب سفر ابدی ـ دروغ گفته باشند.

دیانا دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:58 ب.ظ http://justkhodam.blogsky.com

ای زمان! آرام ما را در بر گیر تا غریق موجهای تو شویم آنچنان که غرق رویا میشویم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد