من تو را دوست دارم؟ از چشمهایم بپرس دروغ نمی گویند کاش می شد در سیاهی چشمانم خیره شوم آینه هم مرا تنها گذاشت من تو را دوست دارم؟ از چشمهایم بپرس ......
دیوانه نشو فریاد نزن می ترسم مرا ملزم به فریب کاری نکن دروغ نمی گویم سالها گفتم چشمان من سرگردان نگاه تو نیست و تو خندیدی چشما نم دروغ نمی گویند دیوانه نشو فریاد نزن من از هجوم هجاهای عشق می ترسم........
سلام دوستان شاید تعجب کنید که من چرا اینجا برای خودم نظر گذاشتم اما می خواستم ازتون یک خواهشی کنم. این متنی که من نوشتم خیلی مشکل داره احساس می کنم روان نیست می شه یکمی بهم کمک کنید درستش کنم؟ از همه شما دوستای گلم ممنونم
چشمها خائنان پرهیزگار در سکوت افشا می کنند راز مرا
مسافر
پنجشنبه 22 آبانماه سال 1382 ساعت 12:02 ق.ظ
برای روز میلادم اگر تو به فکر هدیه ای ارزنده هستی مرا با خود ببر تا اوج خواستن بگو با من که با من زنده هستی که من بی تو نه آغازم نه پایان تویی آغاز روز بودن من نگذار پایان این احساس شیرین بشه بی تو غم فرسودن من....
من خودم هم شعر هام حسین. ولی بدون اگه عاشقی که عشق است اگر که نه ،ترس اونجا جایی نداره و با اون نمی شه عاشق شد و عاشق موند باید دل و یه دل کنی و .باید پارو نزد واداد....باید دل رو به دریا داد....خودش میبردت هر جا دلش خواست.....به هر جا برد بدون ساحل همون جاست......تازه یه چیز دیگه ! اگر دیوانه چون مایی مترس از ننگ زسوایی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام دوستان
شاید تعجب کنید که من چرا اینجا برای خودم نظر گذاشتم اما می خواستم ازتون یک خواهشی کنم. این متنی که من نوشتم خیلی مشکل داره احساس می کنم روان نیست می شه یکمی بهم کمک کنید درستش کنم؟
از همه شما دوستای گلم ممنونم
رو می کنم به آینه، رو به خودم داد می زنم...
چشمها
خائنان پرهیزگار
در سکوت افشا می کنند
راز مرا
برای روز میلادم اگر تو به فکر هدیه ای ارزنده هستی
مرا با خود ببر تا اوج خواستن
بگو با من که با من زنده هستی
که من بی تو نه آغازم نه پایان
تویی آغاز روز بودن من
نگذار پایان این احساس شیرین
بشه بی تو غم فرسودن من....
گفتی : « دوستت میدارم»
و
قاعده
دیگر شد!
درود بر شما!
« من از خود عشق میترسم... »
متن شما٬ همان است که نوشتهاید٬ به همین صورت زیباست٬ به همین صورت روان است٬ به همین صورت میخواهمش!
شاد باشید و اندیشمند... بدرود!
سلام.ای کاش عظمت در نگاه تو باشد
با سلام
دوستت دارم
ازچشمانم بپرس
کاش نگاهم را می فهمیدی
دوستت دارم
ازچشمانم بپرس
ولی به دل می شینه
و هیچکس باور نکرد که تو را دوست ندارم....
من خودم هم شعر هام حسین. ولی بدون اگه عاشقی که عشق است اگر که نه ،ترس اونجا جایی نداره و با اون نمی شه عاشق شد و عاشق موند باید دل و یه دل کنی و .باید پارو نزد واداد....باید دل رو به دریا داد....خودش میبردت هر جا دلش خواست.....به هر جا برد بدون ساحل همون جاست......تازه یه چیز دیگه ! اگر دیوانه چون مایی مترس از ننگ زسوایی