کجاست؟
کجاست پنجره؟ کجاست باران؟
من از این دیوارها بی زارم
کجاست صاحب صدایی که در سکوت مرا به بودن می خواند؟
و در سیاهی چشمانم امید می کارد؟
کجاست دستان یاری بخش؟
من از این دغل بازان دورو بی زارم
کجاست پنجره ؟ کجاست باران؟
من به مهر باران محتاجم