«گاهی عشق می تونه یه جادو باشه اما بعضی وقتها جادو  هم می تونه یک حیله باشه»
جاوان

برگرفته از وبلاگ Turbo

دوستان: درد دلها و پوزشها و گله ها

سلام
امروز دلم می خواهد خیلی حرفها بزنم اما نمی تونم در واقع نمی دونم چطوری از کجا بگم فکر کنم باید به سبک مجید شماره بندی کنم:

۱) دلم برای یکی از دوستام تنگ شده خیلی خیلی خیلی.واقعا بی معرفته حتی یک زنگ هم نمی زنه ۲-۳ روزه پیش بهش زنگ زدم خیلی سرد باهام حرف زد نمی دونم چرا. احساس کردم خیلی مزاحمش شدم  دلم می خواهد کلی باهاش حرف بزنم مثل قدیمها شعر بخونیم و تحلیل کنیم روزگار خوبی بود هنوز وقتی یاد اون روزها می افتم ناخودآگاه لبخند میزنم. 

 ۳) یکی دیگه از دوستام هم یکمی برام نگرانه. فکر می کنه که ممکنه شرایط روحی من خوب نباشه و فکر می کنه که شرایط روحیم ممکنه بدتر هم بشه. نمی دونم هم خوشحالم که برام نگرانه هم ناراحتم که خودش نگرانه. خیلی دوسش دارم خیلی دوست خوبیه اما بعضی وقتها حسابی ضدحال میشه و اشک من رو در می یاره.

۲) یکی از دوستای خوبم هم از دستم ناراحته. راستش تقصیره خودمه بهش گفتم که می رم می بینمش و بدقولی کردم اما تقصیره من نبود تقصیره استادم بود که ۲ ساعت من رو نگه داشت. خوب ببخشید دیگه عصبانی نباش

۵) یک دوست دیگه ۲ هفته پیش اومد خداحافظی. رفت نمیدونم کجا رفت اما احساس کردم چشمای نمناکش دلم رو شکست.دوست خوبی بود دلم براش تنگ می شه.

۶) یکی دیگه از دوستام دلش شکسته می گه بدجوری دلش شکسته. کلی غصه خوردم کلی فکر کردم بلکه راهی پیدا کنم و بهش کمک کنم اما هیچ راهی به فکرم نرسید فقط می تونم بهش بگم امیدوارم اونقدر اتفاق خوب خوب براش پیش بیاد که همه خاطره های بدش رو فراموش کنه.

۷) و اما خودم ...... خودم رو ببخشید از اینهمه ناراحتی که برای همتون درست کردم از اینهمه نگرانی و دلواپسیها که براتون درست کردم شرمنده ام. می دونم شما دوستان خوب خوب من از من دلگیر هستین. فقط می تونم بگم ببخشید.

پایدار و موفق باشید.


بم

تنها می تونم بگم واقعا متاسفم و این فاجعه رو به همتون تسلیت می گم

تاریخ توالی تکرار شکستهای من است
گویی زمان منتظر است تا لبخندی زنم
آنگاه تیغ برنده حقیقت را چونان بر تنم می کشد که توان بودنم را می گیرد....

من و تنهایی او

من وتنهایی او مثل همیم
هر دو پز اشک و غم
و او مرا با تنهایی خویش اشتباه می گیرد
و افسوس باید بروم
خوب می دانم روزی می فهمد که من تنهایی او نیستم

«دستم بگیر دستم را تو بگیر التماس دستم را بپذیر درمانی باش پیش از آنکه بمیرم»