تا وقتی که دستهاش موهام رو نوازش می کرد ، لبهاش گونه هام رو می بوسید و چشمهاش بازی شیطنت بار ماهی دلم رو تماشا می کرد نفهمیده بودم اما وقتی صدات حرم بارون رو شکست و نگاهت بکارت حجب رو درید تازه فهمیدم که خواب بودم تازه فهمیدم که شوکران حقیقت چقدر تلخه ...
سلام