سلام
امروز می خواهم خوشحال باشم   دلم خوشحالی می خواهد این آهنگ ابی خیلی با حالم جور در می یاد :

تو ای بال و پر من
رفیق سفر من
میمیرم اگه سایه ات نباشه روی سر من
تو ای خود خود عشق
که بی تو نفسم نیست
کجا تو خونه داری که هر جا می رسم نیست؟

یکمی بخند برای خودت یکمی شاد باش برای خودت برای دلت برای بودنت برای موندنت برای اینکه بتونی این راهی رو که انتخاب کردی ادامه بدی اینجوری نمی شه نمی تونی پس بخند

سلام
عیدتون مبارک  

این وبلاگ خیلی قشنگه ! واقعا روی خوانندگانش تاثیر میگذاره
اما به شرطی که:
خوانندگان خودت رو نشناسند!

سلام
امروز می خواستم جواب نظرات رو بدم اما جواب این رو نمی دونستم چی بدم می دونم کسی که این رو برام نوشته من رو می شناسه اما نمی دونم چقدر دلم می خواد بدونم چرا این رو نوشته بدونم که از من چه شناختی داره و چرا این حرف رو زده از دستش ناراحت نشدم چون خودم هم می دونم که آدم جالبی نیستم اما می خوام بودنم اون چطوری فکر می کنه. آقا یا خانوم محترم شما که این لطف رو کردین و به من سر زدین و بیشتر لطف کردین و نظر دادید یکبار دیگه هم لطف کنید و بهم بگید از من چه شناختی دارید

سکوت که می کنی آسمان می لرزد
می گویی « آرامش میخواهم »
هق هق گریه ای سکوت را می شکند
و تو می روی
می گویی « عاشق نیستم »
نمناک نگاهت را انکار می کنی؟

باور کن آسمان همیشه بالای سر تو نیست
گاهی در نگاهی حلول می کند

سکوت که می کنی آسمان می لرزد
تو می روی
و دستانی در انتظار همراهیت سرد می شوند

دیوانه نشو
فریاد نزن می ترسم....

امروز فهمیدم هیچکس منظور من رو از این متنم نفهمیده خیلی ناراحت شدم از اینکه نمی تونم طوری بنویسم که کسی که متنهام رو می خونه منظورم رو بفهمه. یا اینکه کسی بهم گفت متن آخریم « شادمانه هایم را باد برده است » متن شادی است در حالی که به نظر من خیلی هم غصه داره وقتی نوشتمش داشتم دیوانه می شدم پس چرا نشون نمی ده؟ خیلی بده که احساسم رو منتقل نمی کنم