سلام
من خیلی خوشحالم هم خوشحالم هم نگران برام دعا کنید.

عضو جدید خانواده

سلام
امروز با صدای یک گربه از خواب بیدار شدیم پشت در هی میو میو می کرد خیلی سردش بود. در رو باز کردیم اومد توی خونه بهش غذا دادیم و باهاش کلی بازی کردیم  بعد از پرس جوهای فراوان فهمیدیم مال همسایه پایینی است که به خاطر مریضیش دکتر گفته گربه نگه نداره. ما رفتیم و شناسنامه اش رو از صاحب قبلیش گرفتیم و فهمیدیم که اسمش « اسکارلت » است ۶ ماهشه خیلی خوشگله الان هم داره جلوی مانیتور من قدم می زنه به همین دلیل من نمی بینم که چی دارم می نویسم.
فعلا برم باهاش بازی کنم
خداحافظ

دلم  قاصدک  می خواهد که مثل بچگی هام بگیرمش توی گوشش یک چیزی بگم و بعد فوتش کنم بره تا پیغام من برسونه.
دلم پروانه می خواهد تا مثل بچگی هام دنبالش کنم و باور کنم که اگه دنبالش برم من رو می بره بهشت.
دلم بچگی هام رو می خواهد.....

سلام
من دلم برای یکی از دوستهام خیلی تنگ شده الان حدود ۲ سال ندیدمش  ولی اینقدر بی معرفته که خدا بدونه اصلا سراغی هم از من نمی گیره

تنها برای یک نفر


«باید بروم خداحافظ»

تو رفتی

من ماندم و کلاف درهم پیچیده حرفهای نامفهوم
من ماندم و حرفهای ناگفته چشمانت

من ماندم و کوچه های خالی ابهام

من ماندم و لحظه های فراری افسوس

من ماندم و تلاش بی پایان ادراک

من ماندم و دانه های تسبح

که با تنهایی انگشتانم اجین می شدند

 

خندیدی، دریغا گریه هایم را ندیدی

گفتی غمها را خاک کن خدایی هست

مگر تو درد را می فهمی؟

مگر تو مرگ لبخند را می فهمی؟

 

من دلم عشق می خواهد و بس

و تو دوری، تو درد بی همزبانی دوری

تو از درد بی مهری

تو از درد تنهایی دوری

تو از نوازش وحشیانه ترس دوری

 

تاب نمی آورم

درینگ درینگ درینگ

سلام می کنم و پاسخ تو

باز هم «باید بروم خداحافظ »