آن هنگام که به اعتماد عشق گریستم نمی دانستم  محبت را پایانی ست

تولدم مبارک

امروز هیچکس سراغم رو نگرفت نمی دونم چرا همیشه روز تولدم ساکت ترین روز زندگی ام است هیچکس یادی ازم نمی کنه  البته هنوز اول روزه ۲۴ ساعت دیگه تا پایان روز مونده اما من تصمیم گرفتم خودم به خودم تبریک بگم

شمال یا جنوب؟

مشرق یا مغرب؟

کدام سو آسمان آبی تر است؟

تو را دوست دارم

چونان مهر دستانت

افسوس نجوای نگاهم میان سکوت کلامت می خشکد

و تو دور می شوی

تا افق راهی نیست

یاریم کن مهربان

چونان نیلوفر که مرداب را به ماندن می خواند

تا افق راهی نیست

یاریم کن مهربان

دستانم پوسیده و لبانم خشکیده

یاریم کن چونان ابر که نیلوفر را به بودن

انسان ...سادگی... صداقت.....عشق بی پروا.... دوستی...... شهامت.... ترس....... کینه....... تنهایی...... دروغ ......ریا..... من ......

چرا ؟؟؟؟

سلام دوستان همراه

به دلیل سوالهای چندی از دوستان لازم دیدم درباره این عکس بالا کمی توضیح بدم : در واقع این عکس تکه ای از عکس یک فرشته است.من قسمت بالای عکس رو جدا کردم چون خیلی ازش خوشم اومده بود. بعضی از دوستان پرسیده بودند که چرا این عکس رو اتنخاب کردم و بعضی هم فکر کرده بودند که شاید شباهتی بین من و عکس هست. اما من اصلا شبیه به این عکس نیستم و فقط بخاطر حس عمیقی از تفکر و تنهایی و سکوت بهم می دهد انتخابش کردم. امیدوارم که شما هم از این عکس خوشتون بیاید.