عشق را که تنیدم
پیله ام را باران برد
خانه کوچک ابریشمیم را باران شست
عشق را که تنیدم چشمهایت را بستی

چه کسی می داند دل من غمگین است ؟
چه کسی می داند درد من سنگین است ؟
چه کسی می داند چشمهایم بارانی است؟
چه کسی می داند دستهایم قربانی است ؟

عشق را که تنیدم آسمان ابری بود
دل همچون سنگت سالها زخمی بود
نظرات 5 + ارسال نظر
بدون شرح دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:14 ب.ظ http://pourhamzeh.blogsky.com

ای دل چی بگم که هرچی میکشم
از دست تو و کارات می کشم

سپهر سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:03 ق.ظ http://tanhayeashegh.blogsky.com

زندگی با تمام لحظه هایش ،لحظه های شادی و غم ، امید و ترس ، فقط فرصتی برای آموختن عشق است ، آموختن عشق آنگونه که میتواند باشد ، همانگونه که بوده و همانگونه که هست . . .

سلام ثمین جان . چرا نیستی ؟ دلمون واسه نوشته هات تنگ شده بود . اگر وقت کردی به این بلاگ یه سر بزن www.newdashakol.blogsky.com .

تنهای عاشق

نگاه پنج‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:05 ق.ظ http://shouka.blogsky.com

...در این نیمه شب
دیدار با این نوشته
مرا حالی غریب می دهد

امید انلاین پنج‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:22 ب.ظ http://omid-online.blogsky.com

عالی بود
موفق باشی

نیما جمعه 23 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:25 ب.ظ http://nimayee.blogsky.com

ثمین جان، من اومدم باز!
شرمنده گرفتار درسا بودم.
چقدر از آهنگ این شعرت لذت بردم...«عشق را که تنیدم...»
محشر بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد