تو بودی آرامش زمین
تو بودی مهربانی دریا
تو بودی لبخند آفتاب
چه بی خبر رفتی
اینجا زمین چونان گهواره کودکان می لرزد
دریا فرزندان زمین را می بلعد
و سیاه ابر لبخند آفتاب را می دزد
اینجا ز بوی آدمیان خالی است
چه بی خبر رفتی
اینجا تمام گلها یتیم اند
و تمام چاهها منتظر صدایی که تنهایی را فریاد کند
نظرات 3 + ارسال نظر
طاهر یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:18 ب.ظ http://taherevil.persianblog.com

سلام. مرسی که اومدی پیشم. در مورد حرفت یه نوشته می نویسم که تو یه کتاب خوندم. در ضمن بلاگ توپی داری . نوشته های امروزت رو خوندم و همه بلاگت رو اف لاین می خونم. بازم بیا پیشم.
به دور اولم ساقی ولی بود.... ولی دیدم که ذکر او علی بود.
فکرش رو بکن با همه بزرگی حضرت محمد اگه دین ما علی رو نداشت (‌نه اصلان دنیا) یه چیزی کم داشت و نه یه چیز کوچیک و معمولی.یا علی مدد. شاد باشی و ایرانی.

محمد یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:20 ب.ظ http://mohammadsn.persianblog.com

سلام سلامی با دلی ناراحت و :((
شاد باشی

مجید سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:24 ب.ظ http://all4love.persianblog.com

علی یارت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد