سلام
من دلم برای یکی از دوستهام خیلی تنگ شده الان حدود ۲ سال ندیدمش  ولی اینقدر بی معرفته که خدا بدونه اصلا سراغی هم از من نمی گیره

تنها برای یک نفر


«باید بروم خداحافظ»

تو رفتی

من ماندم و کلاف درهم پیچیده حرفهای نامفهوم
من ماندم و حرفهای ناگفته چشمانت

من ماندم و کوچه های خالی ابهام

من ماندم و لحظه های فراری افسوس

من ماندم و تلاش بی پایان ادراک

من ماندم و دانه های تسبح

که با تنهایی انگشتانم اجین می شدند

 

خندیدی، دریغا گریه هایم را ندیدی

گفتی غمها را خاک کن خدایی هست

مگر تو درد را می فهمی؟

مگر تو مرگ لبخند را می فهمی؟

 

من دلم عشق می خواهد و بس

و تو دوری، تو درد بی همزبانی دوری

تو از درد بی مهری

تو از درد تنهایی دوری

تو از نوازش وحشیانه ترس دوری

 

تاب نمی آورم

درینگ درینگ درینگ

سلام می کنم و پاسخ تو

باز هم «باید بروم خداحافظ »

باران می بارد
باد می آید
و من درد می کشم

کسی در سرم جیغ می کشد
کسی را به سلاخی می برند

هوا نیلی رنگ شده
و من باز هم درد می کشم

در من چیزی رشد می کند
در سرم کسی طلب استغفار می کند
کسی را بر دار می کنند

و من آرام آرام تحلیل می روم

سلام

من دنبال چند تا وبلاگ خوب می گردم اگه کسی سراغ داره به من هم معرفی کنه :)

منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی
مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی

روی این شعر فکر کنید. به خدا و به بندگانش به ارزشی که اون برای ما قائل شده و ما ازش بی خبریم....