-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 آذرماه سال 1382 07:32
سلام من خیلی خوشحالم هم خوشحالم هم نگران برام دعا کنید.
-
عضو جدید خانواده
شنبه 22 آذرماه سال 1382 00:52
سلام امروز با صدای یک گربه از خواب بیدار شدیم پشت در هی میو میو می کرد خیلی سردش بود. در رو باز کردیم اومد توی خونه بهش غذا دادیم و باهاش کلی بازی کردیم بعد از پرس جوهای فراوان فهمیدیم مال همسایه پایینی است که به خاطر مریضیش دکتر گفته گربه نگه نداره. ما رفتیم و شناسنامه اش رو از صاحب قبلیش گرفتیم و فهمیدیم که اسمش «...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 آذرماه سال 1382 23:18
دلم قاصدک می خواهد که مثل بچگی هام بگیرمش توی گوشش یک چیزی بگم و بعد فوتش کنم بره تا پیغام من برسونه. دلم پروانه می خواهد تا مثل بچگی هام دنبالش کنم و باور کنم که اگه دنبالش برم من رو می بره بهشت. دلم بچگی هام رو می خواهد.....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 آذرماه سال 1382 23:37
سلام من دلم برای یکی از دوستهام خیلی تنگ شده الان حدود ۲ سال ندیدمش ولی اینقدر بی معرفته که خدا بدونه اصلا سراغی هم از من نمی گیره
-
تنها برای یک نفر
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1382 23:50
«باید بروم خداحافظ» تو رفتی من ماندم و کلاف درهم پیچیده حرفهای نامفهوم من ماندم و حرفهای ناگفته چشمانت من ماندم و کوچه های خالی ابهام من ماندم و لحظه های فراری افسوس من ماندم و تلاش بی پایان ادراک من ماندم و دانه های تسبح که با تنهایی انگشتانم اجین می شدند خندیدی، دریغا گریه هایم را ندیدی گفتی غمها را خاک کن خدایی هست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 آذرماه سال 1382 21:18
باران می بارد باد می آید و من درد می کشم کسی در سرم جیغ می کشد کسی را به سلاخی می برند هوا نیلی رنگ شده و من باز هم درد می کشم در من چیزی رشد می کند در سرم کسی طلب استغفار می کند کسی را بر دار می کنند و من آرام آرام تحلیل می روم
-
سلام
سهشنبه 11 آذرماه سال 1382 01:42
من دنبال چند تا وبلاگ خوب می گردم اگه کسی سراغ داره به من هم معرفی کنه :)
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 آذرماه سال 1382 01:38
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی روی این شعر فکر کنید. به خدا و به بندگانش به ارزشی که اون برای ما قائل شده و ما ازش بی خبریم....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 آذرماه سال 1382 09:43
سلام دوستان مهربون من هفته دیگه یک پروژه دارم برام دعا کنید. از اینکه بهتون سر نمی زنم معذرت می خواهم باور کنید این پروژه داره من رو می کشه.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 آذرماه سال 1382 01:10
اون دوتا مست چشات داره خوابم می کنه ذره ذره اون نگات داره آبم می کنه...... --قرار بود بخندی شاد باشی و جشن بگیری . ->تنهایی؟ -- جشن یک نفره مگه چه اشکالی داره؟ -> آخه هیچکس نیست که با من شریک بشه --خوب نباشه اینجوری که بهتره راحتتری ->اووم -- خوب پس قبول کردی دیگه؟ -> ببین -- دیگه آخه و شاید و اما نداره...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 آذرماه سال 1382 17:56
سلام امروز می خواهم خوشحال باشم دلم خوشحالی می خواهد این آهنگ ابی خیلی با حالم جور در می یاد : تو ای بال و پر من رفیق سفر من میمیرم اگه سایه ات نباشه روی سر من تو ای خود خود عشق که بی تو نفسم نیست کجا تو خونه داری که هر جا می رسم نیست؟ یکمی بخند برای خودت یکمی شاد باش برای خودت برای دلت برای بودنت برای موندنت برای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 آذرماه سال 1382 00:10
سلام عیدتون مبارک
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذرماه سال 1382 08:45
این وبلاگ خیلی قشنگه ! واقعا روی خوانندگانش تاثیر میگذاره اما به شرطی که: خوانندگان خودت رو نشناسند! سلام امروز می خواستم جواب نظرات رو بدم اما جواب این رو نمی دونستم چی بدم می دونم کسی که این رو برام نوشته من رو می شناسه اما نمی دونم چقدر دلم می خواد بدونم چرا این رو نوشته بدونم که از من چه شناختی داره و چرا این حرف...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبانماه سال 1382 21:00
سکوت که می کنی آسمان می لرزد می گویی « آرامش میخواهم » هق هق گریه ای سکوت را می شکند و تو می روی می گویی « عاشق نیستم » نمناک نگاهت را انکار می کنی؟ باور کن آسمان همیشه بالای سر تو نیست گاهی در نگاهی حلول می کند سکوت که می کنی آسمان می لرزد تو می روی و دستانی در انتظار همراهیت سرد می شوند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 آبانماه سال 1382 01:08
دیوانه نشو فریاد نزن می ترسم.... امروز فهمیدم هیچکس منظور من رو از این متنم نفهمیده خیلی ناراحت شدم از اینکه نمی تونم طوری بنویسم که کسی که متنهام رو می خونه منظورم رو بفهمه. یا اینکه کسی بهم گفت متن آخریم « شادمانه هایم را باد برده است » متن شادی است در حالی که به نظر من خیلی هم غصه داره وقتی نوشتمش داشتم دیوانه می...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آبانماه سال 1382 14:24
تو بودی آرامش زمین تو بودی مهربانی دریا تو بودی لبخند آفتاب چه بی خبر رفتی اینجا زمین چونان گهواره کودکان می لرزد دریا فرزندان زمین را می بلعد و سیاه ابر لبخند آفتاب را می دزد اینجا ز بوی آدمیان خالی است چه بی خبر رفتی اینجا تمام گلها یتیم اند و تمام چاهها منتظر صدایی که تنهایی را فریاد کند
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آبانماه سال 1382 01:53
شادمانه هایم را باد برده است و تو لبخند را از لبانم می دزدی می گویی « بخند تا بمانم » افسوس تملق نمی دانم شادمانه هایم را باد برده است و باران میهمان نگاهم شده گفتی « از بارانی دلت سخن نگو » سکوت می کنم راضی باش
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 آبانماه سال 1382 23:51
خسته ام از تداوم توالی روزمره زندگی ................ شجاعت یک فریاد سالها ست در من مرده است ...... دلم عشق می خواهد و بس ...........
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 آبانماه سال 1382 19:44
غمگینم ..... خیلی ..... دلتنگم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 آبانماه سال 1382 22:31
من تو را دوست دارم؟ از چشمهایم بپرس دروغ نمی گویند کاش می شد در سیاهی چشمانم خیره شوم آینه هم مرا تنها گذاشت من تو را دوست دارم؟ از چشمهایم بپرس ...... دیوانه نشو فریاد نزن می ترسم مرا ملزم به فریب کاری نکن دروغ نمی گویم سالها گفتم چشمان من سرگردان نگاه تو نیست و تو خندیدی چشما نم دروغ نمی گویند دیوانه نشو فریاد نزن...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 آبانماه سال 1382 00:10
سلام دوستان عزیز شاید این چند روزه شما این پیام رو در قسمت نظرات وبلاگ خوتون دیده باشین : salam haletoon khube man kheili az web loge shoma estefade kardam vaghean lezat bordam ham az designesh ham az matnesh....lotfan be web log man va doostam ham sar bezanid vaghean khoshhal misham...mamnoon misham yek donya :)...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 آبانماه سال 1382 23:56
من از اندیشه آبی نیلوفر سراغ آخرین قطره باران را گرفتم و تو را در انزوای خالی آسمان یافتم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 آبانماه سال 1382 14:06
امروز خالی خانه خالی تر می نمود و سکوت همیشگی ام غریب تر امروز انتظار بی فرجامم کشنده تر بود و تنهای ام وحشیانه تر امروز دلتنگی همواره ام خاکستری تر بود و ابری نگاهم مه آلوده تر امروز آه امروز هم مثل هر سال آسمان دلم بارانی بود......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 آبانماه سال 1382 00:29
آن هنگام که به اعتماد عشق گریستم نمی دانستم محبت را پایانی ست
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 آبانماه سال 1382 00:13
تولدم مبارک امروز هیچکس سراغم رو نگرفت نمی دونم چرا همیشه روز تولدم ساکت ترین روز زندگی ام است هیچکس یادی ازم نمی کنه البته هنوز اول روزه ۲۴ ساعت دیگه تا پایان روز مونده اما من تصمیم گرفتم خودم به خودم تبریک بگم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 آبانماه سال 1382 23:39
شمال یا جنوب؟ مشرق یا مغرب؟ کدام سو آسمان آبی تر است؟ تو را دوست دارم چونان مهر دستانت افسوس نجوای نگاهم میان سکوت کلامت می خشکد و تو دور می شوی تا افق راهی نیست یاریم کن مهربان چونان نیلوفر که مرداب را به ماندن می خواند تا افق راهی نیست یاریم کن مهربان دستانم پوسیده و لبانم خشکیده یاریم کن چونان ابر که نیلوفر را به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 آبانماه سال 1382 23:35
انسان ...سادگی... صداقت.....عشق بی پروا.... دوستی...... شهامت.... ترس....... کینه....... تنهایی...... دروغ ......ریا..... من ...... چرا ؟؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1382 23:16
سلام دوستان همراه به دلیل سوالهای چندی از دوستان لازم دیدم درباره این عکس بالا کمی توضیح بدم : در واقع این عکس تکه ای از عکس یک فرشته است.من قسمت بالای عکس رو جدا کردم چون خیلی ازش خوشم اومده بود. بعضی از دوستان پرسیده بودند که چرا این عکس رو اتنخاب کردم و بعضی هم فکر کرده بودند که شاید شباهتی بین من و عکس هست. اما من...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 آبانماه سال 1382 23:42
سلام حلول ماه مبارک رمضان رو به همه دوستان تبریک می گویم امیدوارم که توی این ماه همگی به هر آنچه می خواهید برسید. برای من هم دعا کنید ( لطفا )
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 آبانماه سال 1382 01:02
سلام دوستان به نظر شما این قالب جدید بهتر است یا اینکه از همون قدیمی استفاده کنم؟